عموم مردم جامعه فکر می کنند تنهایی به معنی وجود نداشتن اشخاصی در زندگی یک فرد می باشد. این تفکر بدین معنی است که اگر فردی دائما اطرافش شلوغ و پرجمعیت باشد دیگر احساس تنها بودن ندارد. طبق فرضیه های روانشناسی چنین تفکری از پایه و اساس غلط است.
تنهایی حسی پیچیده و ناخوشایندی است که امکان دارد روح یک شخص را در پرجمعیت ترین مکان ها در بر بگیرد.
از این رو تنهایی و تنها ماندن از دیدگاه روانشناسان به دو دسته تقسیم شده است:
- تنها ماندن از لحاظ جسمی و عدم حضور در جامعه
- تنها بودن روحی و عدم درک شدن افکار و احساسات
در ادامه سعی بر این است که انواع احساس تنها بودن، نحوه مقابله با احساس تنهایی، عوارض وجود این احساس در بدن با درمان و ریشه کن کردن آن را توضیح دهیم. امیدواریم تمامی افرادی که با این مسائل دست و پنجه نرم می کنند سلامتی خود را بازیابند.
معرفی انواع احساس تنهایی
نتیجه هر دو دسته بندی گرفتار شدن فرد به یکی از انواع تنهایی است. داشتن این احساس با توجه به علت ایجاد آن قابل درمان هست.
در زیر به برخی از انواع تجربه احساس تنهایی اشاره می کنیم:
- احساس تنها بودن به صورت گذرا
در یک مقطع کوتاه مدت شخص به این حس دچار می شود؛ اما در کل از روند زندگی راضی است.
- تنهایی انتقالی
شخصی با از سر گذراندن اتفاقاتی مانند مرگ عزیزان، طلاق و یا مهاجرت ممکن است به حس تنها بودن دچار شود.
- احساس تنهایی مزمن
هنگامی که یک فرد نتواند به مدت چندین سال از شر این احساس رها شود به تنهایی مزمن دچار شده است.
- تنهایی اجتماعی
این نوع تنهایی به دلیل استفاده بیش از حد مجاز از شبکه های مجازی است.
- تنهایی عاطفی
نداشتن یک رابطه عمیق احساسی به فرد حس تنها ماندن می دهد. رفع این احساس با دوست یابی ممکن نیست و باید خلا عاطفی ایجاد شده بر طرف شود.
چرا یک فرد در تمام مراحل زندگی احساس تنهایی می کند؟
در مبحث نحوه مقابله با احساس تنهایی، به وجود آمدن احساسات در بدن ناشی از تغییرات هورمونی است. این دستورات هورمونی، تابع ترشحات هیپوتالاموس و غدد داخلی بدن در مواجه با شرایط درونی و بیرونی بدن است.
- احساس تنها ماندن
- احساس بیهودگی
- پرخاشگری
- احساس تفاوت با جامعه و همخوانی نداشتن با آن
- احساس ریاست
- برداشت اشتباه از حرف مردم و به وجود آمدن سوءتفاهم
- کمبود محبت
- احساس خجالت و شرم
- نداشتن مهارت و توانایی ایجاد ارتباط موثر
- احساس خشم
لیست بالا از جمله احساساتی که است که به صورت زنجیره وار به دنبال همدیگر در یک شخص ایجاد می شود. کافی است تنها یکی از احساسات بالا در بدن، بیش از مقدار تحمل شکل بگیرد.
پس از آن چون این مجموعه از احساس ها بر یک دیگر تاثیر مستقیم دارند، به صورت زنجیره ای شروع به شکل گیری می کنند.
علت ایجاد حس تنهایی می تواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ اما روانپزشکان عمده ترین دلیل به وجود آمدن این مساله را مشکلات روحی و ذهنی فرد می نامند.
یعنی اگر فردی دائما حس خشم فرو خورده را در خود داشته باشد به دلیل درک نشدن در مقاطع مختلف زندگی، احساس ناخوشایندی همچون تنهایی به سان غول سیاهی وی را در بر می گیرد.
علاوه بر هورمون های بدن، از دیگر عوامل به وجود آمدن حس خلا درونی و تنها ماندن می شود به فناوری و تکنولوژی روز دنیا نیز اشاره کرد. هنگامی که یک شخص با استفاده از شبکه های مجازی شروع به ارتباط برقرار کردن می کند، ما غافل از احساس واقعی شخص مقابل تنها نمادهای گرافیکی را مشاهده می کنیم.
این عدم اطلاع از احساسات همدیگر، سبب دور شدن آدم ها از حالات واقعی یکدیگر شده است. به همین علت تنها ماندن در تمام دوران های زندگی موجب پایدار شدن احساس تنهایی در ذهن می شود.
راهکار مقابله با احساس تنهایی
نحوه مقابله با احساس تنهایی از بین بردن عوامل ایجاد کننده این حس است. پس با تغییر نگرش در مورد زندگی و وقایع آن می توانید به آسانی جدا ماندن احساسی خود را کاهش دهید.
به عنوان مثال قبول کنید که تنها رئیس زندگی شما نیستید و به دیگران نیز اجازه ابراز وجود دهید، با ابراز احساسات و علاقه به اطرافیان کمبود محبت خود را جبران کنید، یادگیری مهارت ایجاد ارتباط دوستانه را به طور جدی دنبال کنید و درباره علل ایجاد خشمتان تحقیق کنید. با پی بردن به دلایل شکل گیری احساسات مختلف می توانید منطقی و واقع بینانه به علت تنها بودنتان پی ببرید.
به دیگران کمک کنید ارزش خود را درک کنند این یکی از مهمترین راههای غلبه بر تنهایی است. در برخی موارد حس تنهایی به این دلیل به وجود می آید که حس خودارزشمندی نداریم در حالی که با کمک به دیگران و مفید واقع شدن این حس از بین می رود.با کمک کردن ارزش واقعی خود را درک می کنید و دوستی های عمیقی بین شما و افراد شکل می گیرد.
از دیگر راهکارهای نحوه مقابله با احساس تنهایی محدود کردن زمان استفاده از شبکه های مجازی است. هنگامی که ارتباط خود را گسترده کنید و از دایره مجازی بودن خارج شوید بهتر می توانید در مورد احساساتتان تصمیم بگیرید. پیشنهاد می شود با دوستان قدیمی خارج از فضای مجازی ارتباط بگیرید و با آن ها وقت بگذرانید.
در نظر داشته باشید که هورمون ها علاوه بر حالات درونی با توجه به موقعیت جسمی نیز شروع به ترشح می کنند. یعنی اگر در بدترین شرایط روحی نیز کسی به شما لبخند بزند، ناخودآگاه از حس تنها ماندن کم می شود.
عوامل دیگری نیز برای کم کردن حس تنهایی توسط روانشناسان پیشنهاد شده است که با رعایت این موارد می توانید خود را از دست احساس بد درک نشدن فکری و تنها ماندن احساسی نجات دهید.
مانند عوامل زیر:
- کتاب خواندن
- گوش دادن به پادکست
- شعر خوانی
- نقاشی کشیدن
- ورزش کردن
- پیاده روی
- استفاده محدود از اینترنت
چرا باید با حس تنها بودن مقابله کنیم؟
داشتن احساس تنهایی همیشگی، علاوه بر سلامت روحی می تواند سلامتی جسمی را نیز به خطر بیندازد. به همین دلیل قبل از مبتلا شدن به بیماری های روحی همچون افسردگی و کسالت های روزمره جسمانی، بهتر است راه ها و نحوه مقابله با احساس تنهایی را یاد بگیرید.
اگر حس تنهایی به صورت دراز مدت در شخص باقی بماند اختلالات زیر را به دنبال دارد:
- مشکل تنفسی
- وسواس فکری
- رفتارهای وسواس گونه
- استرس و اضطراب
- انزوا طلبی
- درک نادرست از حرف دیگران
- بی منطق شدن
- مظلوم نمایی مفرط
- مشکلات قلبی و عروقی
- افزایش کورتیزول
- کاهش دوپامین و در نتیجه کاهش احساس لذت از زندگی
- تضعیف سیستم ایمنی بدن
- تبخال های پی در پی
- مبتلا شدن به آنفولانزا
- فشار خون
- افزایش کلسترول خون
- چاقی
تنهایی به هر دلیلی که در شخص شکل گرفته باشد، باید در کوتاه ترین زمان ممکن رفع و یا از شدت آن کاسته شود. موارد بالا تنها بخش بسیار کوچکی از عوارض تنها ماندن است.
اگر فکر می کنید نمی توانید به شخصه از عهده بر طرف کردن این مشکل بر بیایید، حتما با یک روانشناس ارتباط بگیرید. روانشناسان با انجام مصاحبه و تست های مختلف به علت ایجاد این حس پی می برند و برای رفع آن با راه حل های به روز دنیا به مراجعه کننده کمک می کنند.
اگر بنا به هر دلیلی نمی توانید مشاوره حضوری استفاده کنید می تواندی از امکان مشاوره تلفنی مرکز مشاوره هم اندیشان بهره ببرید. برای دریافت مشاوره تلفنی می توانید از سراسر کشور بدون پیش شماره با شماره 9099071985 تماس بگیرید.
سوالات متداول
نحوه مقابله با احساس تنهایی، تنها به لیست بالا محدود می شود؟
خیر، با پی بردن به علت ایجاد حس تنهایی می توانید راه حل متفاوتی را جهت رفع آن بیابید. لیست بالا مثال های روانشناسان برای گرفتن ایده است.
اگر احساس خلا و تنهایی رفع نشود چه اتفاقی می افتد؟
شخصی که در تمام بازه های زندگی خویش این حس را همراه خود داشته باشد به مرور انگیزه خود را برای زندگی از دست می دهد و به خودکشی فکر می کند.
ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن چه ارتباطی با تنها بودن دارد؟
اختلالات هورمونی ناشی از ناپایدار بودن حالات روحی به سیستم ایمنی بدن و عملکرد گلبول های سفید لطمه می زند.
حتی اگر حرف هایی که با جدیت میزنید درست باشد، شما خیلی آسون به این موضوع نگاه می کنید. مشکل ما ایرانی ها مجموعه ای هست که داخلش زندگی میکنیم. تمام اعضای این مجموعه از لحاظ دیدگاه، فرهنگ ، مذهب و غیره… با هم فرق می کنند و ناسازگار هستند. چطور میتوان در مجموعه ای زندگی کرد که برای مثال یکی از اعضای آن خر مذهب و دیگری متنفر از مذهب در کنار هم باشند و خلاء تنهایی خودشان را از بین ببرند؟ یا چطور می توان در مجموعه ای زندگی کرد که برای مثال یکی از اعضای آن عاشق رقص و آواز و عیش و نوش و دیگری عاشق امام و اهل بیت قرآن در کنار هم باشند و خلاء تنهایی خودشان را از بین ببرند؟ به نظر شما این شدنی میباشد؟ خیلی از ما علاوه بر داشتن چنین مشکلاتی، مشکلات زیاد دیگری را هم داریم و آن هم این که در جامعه ایرانی ما مشکلات عدم اعتماد به همدیگر وجود دارد. آدم ها به هم دروغ می گویند و هیچکس توی وجودش یک روده راست وجود ندارد. وقتی یک پسری میخواهد با یک دختری دوست شود، دختره چنان از خودش چسم و افاده نشان میدهد و گه اخلاقی میکند که پسره در کل از هر چی دختر جماعت زده میشود. پسره می گوید من دوست دختر میخواهم که باهاش معاشقه کنم و دختره می گوید من دوست پسری میخواهم که جنتل من باشد و با من ازدواج کند، شغل خوب و درآمد بالایی داشته باشد و برایم برج ایفل بخرد، نازم را بکشد، به من تعظیم کند، هر چی که خواستم برایم بخرد از لوازم آرایش بگیر تا آخر بعبارتی ساده، کلی خرجم کند. این دو تا آدم با چنین دیدگاه متفاوت چطور می توانند با هم باشند و تنهایی خودشان را از بین ببرند؟ الان آمار طلاق بیشتر از ازدواج میباشد و بیشتر دلایل آن همان چیزی است که الان به آن اشاره کردم. یا مثال دیگر در این مجموعه، یکی میخواهد لخت و پتی و آزاد در خیابان ها بگردد و دیگری میخواهد محجبه و محدود باشد و همشون هم از لحاظ حجاب به جان همدیگر بیافتند. چطور می توان گفت این جور آدم ها با هم سازگار می شوند که یکی بر روی صورت دیگری اسید میپاشد، چون فکر میکند کارش درست بوده است و همه چیز را به اسلام و امام و خون شهید میچسباند؟ من یا امثال من نمی توانیم در چنین مجموعه ای تصمیم بگیریم و زندگی کنیم و آزاد باشیم. من هر روز با دیدن چنین آدمهایی حالم بهم میخورد و هر روز از خدا می خواهم اصلا هیچکس دور و برم نباشد. تنها باشم بهتر است از این که با آدم هایی باشم که باعث سردرگمی و پسروی من می شوند. در خارج از ایران، مردم این شکلی زندگی نمی کنند که ما داریم زندگی میکنیم. همه پیشرفت کردند اما ما ایرانی های ناامید از همه چیزی که داریم روز به روز پسروی میکنیم و کم مانده آلزایمر بگیرم و بمیریم. پس نتیجه این که معمای این موضوع نمی تواند به این راحتی حل شود.